کد مطلب:314244 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:294
او حافظ و نگهبان توست
2. نقل شده است: چند روزی كه از میلاد حضرت عباس علیه السلام گذشت زینب كبری علیهاالسلام در حالی كه عباس علیه السلام را در آغوش داشت خدمت پدرش امیرالمؤمنین علیه السلام آمد و عرض كرد:
از آن وقت كه این نوزاد به دنیا آمد قلب خود را وابسته و متعلق به او می بینم.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: چون او كفیل (حافظ و نگهبان) تو است.
عرض كرد: كفیل من!
فرمود: بلی، اما تو از او جدا می شوی و او هم از تو مفارقت می كند.
عرض كرد: پدر جان، آیا او مرا رها می كند یا من از او جدا می شوم؟
فرمود: بلكه تو از او جدا می شوی اما (نه این كه او زنده باشد) در آن هنگام حضرت عباس علیه السلام روی زمین گرم و سوزان با دست های جدا از بدن و فرق دوتا از عمود آهنین.
در این لحظه زینب علیهاالسلام با صدای بلند فریاد زد: وا عباساه. [1] .
از آن وقت كه این نوزاد به دنیا آمد قلب خود را وابسته و متعلق به او می بینم.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: چون او كفیل (حافظ و نگهبان) تو است.
عرض كرد: كفیل من!
فرمود: بلی، اما تو از او جدا می شوی و او هم از تو مفارقت می كند.
عرض كرد: پدر جان، آیا او مرا رها می كند یا من از او جدا می شوم؟
فرمود: بلكه تو از او جدا می شوی اما (نه این كه او زنده باشد) در آن هنگام حضرت عباس علیه السلام روی زمین گرم و سوزان با دست های جدا از بدن و فرق دوتا از عمود آهنین.
در این لحظه زینب علیهاالسلام با صدای بلند فریاد زد: وا عباساه. [1] .
[1] همان، ص 51.